۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

به یاد دیگچه سنگی یزدیمون


مدتها بود که میخواستم این پست رو بنویسم اما همیشه یادم میرفت. این پست در مورد آوردن وسایل برقی کم مصرف به کانادا هست، همونطور که میدونید به خاطر تفاوت ولتاژ ایران و کانادا باید از خیر آوردن وسایل برقی تون رو از ایران بگذرید، اما این شامل همه وسایل نمیشه و وسایلی رو میشه با خودتون بیارید.
اینجا باید بگم که الان من از طرفدارهای پرو پا قرص آوردن همه وسایل با فریت هستم و به نظرم هرچیزی رو که دارید بهتره با خودتون بیارید، این نکته رو هم باید بگم که من برای فریت مبلغ 2.7 دلار با نرخ 1265 تومان پرداخت کردم که خیلی با صرفه بود و خیلی بابت بعضی از وسایلی مه نیاوردیم افسوس میخورم.
شرح کامل داستان فریت رو اینجا نوشتم.
خوب در مورد وسایل برقی بهتره اونها رو به سه دسته تقسیم کنیم 1- وسایل برقی با وات بالا مثل اتو و ماکروفر و .. 2- وسایل با مصرف وات پایین مثل بعضی از سشوار های کوچک، اپی لیدی و ابزار برقی کوچک و ... 3- وسایل برقی که دارای دکمه تغییر ولتاژ هستند یا هر دو ولتاژرو ساپورت میکنن مثل عموم لپتاپها و ...
اول از آخر شروع میکنم گروه سه که مشخصه که باید بیارید شک هم نکنید لپتاپ و ماشین اصلاح بنده که بسیار خوب اینجا کار میکنن. گروه دوم وسایل با مصرف پایین هستند، ما یه اپی لیدی آوردیم که آداپتورش با برق 220 کار میکرد برناممون این بود که اینجا براش یه آداپتور 110 پیدا کنیم در جریان جستجو یه مبدل 110 به 220 پیدا کردیم به قیمت 5.5 دلار که خیلی هم خوب کار میکنه این مبدل برای تا 50 وات طراحی شده و حجمش به اندازه یه آداپتور 6 ولت معمولیه، مثل همین مبدل برای تبدیل 110 به 220 هم هست که اگه وسیله ای دارید که 110 هست و میخواهید اون رو در سفر به ایران یا اروپا هم استفاده کنید خیلی به درد میخوره.
دسته اول هم ظاهرا براش یه راهکارهایی هست اما ما تجربه عملی براش نداریم، از اونجایی که ما ارادت خاصی به برند دلونگی داریم و در تهران زیاد به نمایندگی اون در شریعتی سر میزدیم، اینجا هم دنبال اتوی دلونگی بودیم که در خرید آنلاین یه شرکت انگلیسی بود که اتو رو با قیمت مناسب گذاشته بود و برای آمریکای شمالی هم یک مبدل 220 به 110 با توان 1800 وات مجانی میفرستاد! چندتا کامنت هم آدما گذاشته بودن که از اتو با مبدل استفاده کردند و راضین. اما من اینجا مبدل با این توان ندیدم و نمیدونم چنده. ما هم داشتیم وسوسه میشدیم که همون اتو رو آنلاین بخریم که فروشگاه کاستکو اتو های تفالش (در آمریکای شمالی تفال بر اساس شکایت شرکت تفلون با نام تجاری تی-فال T-FAL عرضه میشه) رو حراج کرد و ما هم ازهمون خریدیم.
 به هرحال از من گفتن هرچیزی رو که فکرمیکنید به درد میخوره بیارید با خودتون. (الان کلی به یاد دیگچه سنگی یزدیمون افتادم که نیاوردیم L)    

۱۳۹۱ دی ۱۸, دوشنبه

کمی در مورد کار و یک لیست


یکی از شاه کلیدهای موفقیت در پیدا کردن شغل درست کردن یه دیتابیس از شرکتها و موسسات فعال توی اون زمینه است. بررسی هدفمند اون دیتابیس دید خوبی به آدم میده، و تنها با داشتن یه دید خوب از بازار کار فعال در زمینه کاری موردنظر، میشه رفت سراغ قدمهای بعدی (مثل رزومه، استراتژی سرچ کار، ایجاد نتورک و ...). من خودم بیشتر در مورد همین قدمهای بعدی بود که مطلب خونده بودم و بیشتر تمرکزم روی این موارد بود بدون اینکه پایه درستی برای کاریابیم چیده باشم.
یه مثال میزنم فرض کنیم یه بندخدایی یکی از بهترین مهندس سیستمهای انتقال مخابراتی خاورمیانه بوده با کلی تجربه در شرکتهای بزرگ بین المللی و پروژههای بزرگ در سطح خاورمیانه، حالا پاشوده اومده اینجا و فکر میکنه که دیگه خونه پرش 2 ماه بیکار میمونه و بعد میره سر یه کار خوب و همه چیز هم عالی بدون دشواری! با تجربه ای که من از شهر مونترال دارم به نظر من ممکنه اما نه به این سادگی ها.
فرض کنید این بنده خدا رزومه خوب هم درست کرده که مو لادرزش نمیره، پر از کلید واژههای تخصصی و فتوحات اون آدم در پروژههای مختلف با ریفرنس های قابل اتکا. دیگه خوب میمونه چهار پنجتا اپراتور و چندتا وندور مطرح و یه لیست بلند بالا از شرکتهای کاریابی و  رزومه فرستادنهای پی رد پی. بعد که خبری نشد اون بنده خدا با عوض کردن استراتژی شروع میکنه به عوض کردن کلمات کلیدی و متنوع کردن سرچهاش، بعد  دوباره هیچی!! بعدشم قسم حضرت عباس که اگر خون دل بود ما خورده ایم، اگر رزومه و کاورلتر شرط است ما داشتهایم (تپلش هم)، اگر رزومه فکس کردن و بردن دم در شرکتها گواه است ما برده ایم و ... خلاصه آقا نگرد نیست ما گشتیم نبود.
اما خوب به نظر من یه جای کار میلنگه، درست که مونترال شهر کوچیکیه، درست که اینجا پایتخت نیست، درست که همه شرکتها بخاطر شرایط متزلزل سیاسی افراطیون فرانسوی از کبک رفتن و درست که مونترال بهشت جویندگان تحصیله نه جویندگان شغل اما به هر حال باز هم میشه به راحتی توش کار مهندسی پیدا کرد. اما نه توی همه زمینه ها و رشته ها!
برگردم به اون بنده خدا، خوب تو رزومش سراسر پروژهای رنگارنگه، خیلی هم خوب اما مگه چند تا پروژه انتقال مخابراتی تو مونترال فعاله؟ در این مورد خاص شاید %5 باز کار پروژه باشه و %70 نگهداری و خدمات به مشتری (maintenance, costumer care) و 25% تحقیق و توسعه، تازه اون 5% پروژه هم دست شرکتهایی که از لیست اون بنده خدا جا افتاده، در مورد اون 70% هم، من و اون بنده خدا هردو میدونیم که بهترین گزینه برای پست نگهداری کسیه که پروژه های زیادی دیده باشه ولی متاسفانه، کارمند امور استخدامی شرکتها دنبال خدمات به مشتری توی رزومه اون بنده خدا میگردن و کلی تخصص های نرم ( soft skill)  علاوه بر تخصص های معمول، توی اون زمینه انتظار دارن که توی اون رزومه پیدا نمیکنن.
خوب به نظر من اگه اون بنده خدا اون همه فتوحات و رزومه فلان و بهمان نداشت و با یه سابقه کار معمولی و تخصص کافی از اول دیتا بیسش رو کامل میکرد و زمینه های کاری هر شرکت رو پیدا میکرد بعد دقیقا تو همون زمینه رزومه میفرستاد همون یک ماه اول سر کار رفته بود.
این هم یک لیست ناکامل از شرکتهای مخابراتی که ممکنه به درد مخابراتی ها بخوره:

ACCEO Solutions Inc., Alstom, Banque Nationale, Bell, Behaviour Interactive, CAE, CSTC (Centre de la sécurité des télécommunications du Canada), Expertus, Fortem, GIRO, hybris Canada Inc. , kCentric Technologies inc., Libéo, MédiaMed Technologies Inc., Metro Richelieu inc., Mouvement Desjardins, Payza, Orckestra, Service canadien du renseignement de sécurité (SCRS), Silanis, Tecsys Inc., Teledyne DALSA Triotech, Tyco, Wajam, WhereCloud Inc. iWeb.

درواقع اینها شرکتهایی هستن که دهم این ماه میان دانشگاه ETS تو سالن ساختمان اصلی بساط پهن میکنن برای استخدام، این از مزایای بزرگ دانشگاه ETS هست که هر از چندگاهی این کار رو برای همه رشته ها انجام میده و درسته که هدفش کمک به بچهای همون دانشکده هست اما ورود برای عموم آزاده!
     




۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

دشواری در کبک!!

داستان همذات پنداری من و آقای دشواری
آیا ما مهاجران در کبک دشواری داریم؟ یا خیلی هم عالی دشواری نداری که؟
چند روز قبل ویدئوی آقای دشواری رو آقای نبوی تو صفحه فیسبوک خودش به اشتراک گذاشته بود و کلی هم آدم، کامت مخالف با اشتراک گذاشتن و مسخره کردن اون پیرمرد دوستداشتنی در جواب پست ایشون گذاشته بودن.
من ویدئوی آقای دشواری رو خیلی قبل تر ازو اونیکه اینقدر مشهور بشه دیده بودم، طنز تلخی که برایند تضاد تاسف بار اصرار اون پیرمرد بر انکار مشکلات اون محله بود با وضوح انکار ناپذیر مشکلات اون محله از دریچه دوربین ، اون هم به دلیل ترس ازدست دادن همون حداقلی که اون آدم بهش راضی شده بود.
در اون زمان لهجه اون آدم و طرز استفاده اون از افعال و عدم تشخیص تفاوت صدا سیما و شهرداری_ که به یقین هرگزهیچ کدوم سرویسی به این بنده خدا نداده بودن که فرقشون رو بدونه!_ برام خیلی عجیب یا مسخره نبود که بخوام از دیدنش یا به اشتراک گذاشتنش احساس بدی داشته باشم یا بهش از این منظر نگاه کنم. اما بعد از خوندن کامنتهای پست آقای نبوی متوجه شدم بسیارند ادمهایی که صرفا چسبیدن به لهجه ابن آدم و یا دارن مسخرش میکنن و میخندن یا به خودشون گرفتن و به رگ غیرت آزری شون برخورده.
نوع فارسی حرف زدن این بنده خدا و فرانسه و انگلیسی حرف زدن من یه جورایی تو یه مایه است، داشتن لهجه فارسی توی حرف زدن به زبان انگلیسی یا فرانسه بهترین جای داستانه، تراژدی جریان اینکه به علت فقدان دایره لغات متنوع الینه شده در مغز  ، زمانی که مورد سوال قرار میگیرم مثل این پیرمرد آگاهانه یا ناخودآگاه با همون کلماتی که توی سوال از طرف پرسشگر مطرح شده و با همون لحن جواب میدم، مثلا اگه گزارش گر به جایی عبارت " شما اینجا چه دشواری هایی دارید" پرسیده بود " شما اینجا چه مشکلات/کمبود/کاستی/فقدان/نارضابتی ... دارید" این آقا الان به اسم دیگه ای مشهور شده بود.
اگه چند وقت دیگه دیدید که یه ایرانی تو فیسبوک کانادایی ها به آقای "difficultés" معروف شده بدونید که اون منم.