۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

دشواری در کبک!!

داستان همذات پنداری من و آقای دشواری
آیا ما مهاجران در کبک دشواری داریم؟ یا خیلی هم عالی دشواری نداری که؟
چند روز قبل ویدئوی آقای دشواری رو آقای نبوی تو صفحه فیسبوک خودش به اشتراک گذاشته بود و کلی هم آدم، کامت مخالف با اشتراک گذاشتن و مسخره کردن اون پیرمرد دوستداشتنی در جواب پست ایشون گذاشته بودن.
من ویدئوی آقای دشواری رو خیلی قبل تر ازو اونیکه اینقدر مشهور بشه دیده بودم، طنز تلخی که برایند تضاد تاسف بار اصرار اون پیرمرد بر انکار مشکلات اون محله بود با وضوح انکار ناپذیر مشکلات اون محله از دریچه دوربین ، اون هم به دلیل ترس ازدست دادن همون حداقلی که اون آدم بهش راضی شده بود.
در اون زمان لهجه اون آدم و طرز استفاده اون از افعال و عدم تشخیص تفاوت صدا سیما و شهرداری_ که به یقین هرگزهیچ کدوم سرویسی به این بنده خدا نداده بودن که فرقشون رو بدونه!_ برام خیلی عجیب یا مسخره نبود که بخوام از دیدنش یا به اشتراک گذاشتنش احساس بدی داشته باشم یا بهش از این منظر نگاه کنم. اما بعد از خوندن کامنتهای پست آقای نبوی متوجه شدم بسیارند ادمهایی که صرفا چسبیدن به لهجه ابن آدم و یا دارن مسخرش میکنن و میخندن یا به خودشون گرفتن و به رگ غیرت آزری شون برخورده.
نوع فارسی حرف زدن این بنده خدا و فرانسه و انگلیسی حرف زدن من یه جورایی تو یه مایه است، داشتن لهجه فارسی توی حرف زدن به زبان انگلیسی یا فرانسه بهترین جای داستانه، تراژدی جریان اینکه به علت فقدان دایره لغات متنوع الینه شده در مغز  ، زمانی که مورد سوال قرار میگیرم مثل این پیرمرد آگاهانه یا ناخودآگاه با همون کلماتی که توی سوال از طرف پرسشگر مطرح شده و با همون لحن جواب میدم، مثلا اگه گزارش گر به جایی عبارت " شما اینجا چه دشواری هایی دارید" پرسیده بود " شما اینجا چه مشکلات/کمبود/کاستی/فقدان/نارضابتی ... دارید" این آقا الان به اسم دیگه ای مشهور شده بود.
اگه چند وقت دیگه دیدید که یه ایرانی تو فیسبوک کانادایی ها به آقای "difficultés" معروف شده بدونید که اون منم.

۱ نظر:

بابک گفت...

سلام
پست خیلی خوبی بود!
عین واقعیته برای خود من پیش اومده واکنش طرفهای مقابل من:
اول چند ثانیه با چشم کاملا گرد نگاه کردن به من
بعد به همدیگه و
تکرار سوالشون بوده و وقتی من کلمه رو توضیح دادم و اونا فهمیدن که من چه کلمه ای رو اشتباه تلفظ کردم درست مثل یک بمب از خنده منفجر شدن.